هیچ جا


‌April.2024

آدمی که هیچ عشقی درونش نباشه نمیتونه کسی رو دوست داشته باشه.من اینم،با احتساب زمانی که گذشت خیلی وقته نمیتونم احساسات غیرضروری رو توی زندگیم جا بدم.


pipper

یادداشتای دست‌نویسم همیشه مبنای درد و خشمو اضطرابی بودن که در اون لحظات تحمل میکردم. مثلا این کاربر در ساعتی از صبح زمستان مدرسه در سالی که چندان دور نیست نوشت " من مثلث نیستم، زاویه ای،چیزی برای ارائه ندارم. تنها دلیلیست که میتواند بگوید چرا من هیچ چیزی را در مورد خودم به اثبات نمیرسونم، پس برایم مهم نیست چه چیزی درباره من میگویند و چه رنجی از من متحمل میشوند. من مسئول احساسات انسان های خودخواه نیستم" 


die or live

برای فراموش نکردن feels یه دفتر رو کامل خط‌خطی کردم و صفحه به صفحه احساسات تشدید یافته‌ای که همیشه برون دادم رو توش نقاشی کشیدم، خشم و نفرت بیشترین صفحه هارو پر کرد. زمان میگذره و من دارم کم‌حرف تر میشم تا جایی رسیده که هیچ بحث و اشتراکی نسبت به اطرافیانم ندارم، آرومم ولی هیچکس این آرامش رو باور نداره و منم باور ندارم با وجود اون مدارا هنوز از نظر همه تند بنظر میرسم. دوری و فراموشی. مطمئنم ما‌بین این احساسات غمی وجود نداره. انگار که یه نفر همیشه مرده‌ باشه 

مثل یه مرده بودن هم بد نیست.


مزخرفات یک مغز نئشه.

خالصانه نیست. 

ساعت سه و بیست دقیقه بامداده. ذهنم از هر وقتی بیدار تر و تواناست برای کلمات بی‌دلیل،افکار تاریک و مرگ های ناگذیر از بی‌خوابی. امروز بیدارم،فردا بیدارم،یک هفته بیدارم.

حدود یک و نیم درصد مرگ مردم جهان از بی‌خوابی اتفاق میوفتد، مرد اسکاتلندی که برای دیدن جام جهانی یک ماه نخوابید بعد از باخت روسیه دوش گرفت و بعد برای همیشه خوابید. 

من میدانم که میمیرم. اما صادقانه هنوز کاغذ میبرم،هنوز خط خطی میکنم. هنوز دور کلمات و جملات بی‌دلیل خط میکشم و مینویسم. 

اگر امروز روز خوبی برای مردن نیست. پس کی؟

Designed By Erfan Powered by Bayan