جمعه ۲۴ شهریور ۰۲
برای فراموش نکردن feels یه دفتر رو کامل خطخطی کردم و صفحه به صفحه احساسات تشدید یافتهای که همیشه برون دادم رو توش نقاشی کشیدم، خشم و نفرت بیشترین صفحه هارو پر کرد. زمان میگذره و من دارم کمحرف تر میشم تا جایی رسیده که هیچ بحث و اشتراکی نسبت به اطرافیانم ندارم، آرومم ولی هیچکس این آرامش رو باور نداره و منم باور ندارم با وجود اون مدارا هنوز از نظر همه تند بنظر میرسم. دوری و فراموشی. مطمئنم مابین این احساسات غمی وجود نداره. انگار که یه نفر همیشه مرده باشه
مثل یه مرده بودن هم بد نیست.